خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ صادق وفایی: یکی از کتابهای پژوهشی درباره یهودیت و صهیونیسم که در بازار نشر ایران عرضه شده، «یهودستیزی؛ واقعیت یا دستاویز سیاسی» نوشته علیرضا سلطانشاهی است که سال ۱۴۰۰ توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شد. مطالب کتاب مورد اشاره بیشتر بر مساله یهودستیزی و چرایی آن از لحاظ سیاسی و فرهنگی متمرکز است و در حاشیه اینبحثها بهعنوان موضوع اصلی، به مطالب دیگری درباره یهود و صهیونیسم هم میپردازد.
طوفانالاقصی و پس از آن شکستهای دیگری که اسرائیل از ناحیه جبهه مقاومت چشیده، باعث شد طبق توقعی که از رویکرد تاریخی صهیونیستها داریم، دست به ترور رهبران جریان مقاومت ازجمله سردار محمدرضا زاهدی و اسماعیل هنیه بزنند که رویداد اول موجب پاسخ ایران تحت عنوان «وعده صادق» شد و جنایت دوم در انتظار پاسخ در خور به سر میبرد.
چنیناتفاقاتی، بهانه خوبی برای مطالعه دوباره و پژوهش عمقی درباره یهودیت و صهیونیسم هستند چون متاسفانه هنوز شناخت صحیحی از اسرائیل و انگارههای صهیونیسم در سطح عمومی جامعه وجود ندارد. بنابراین پای گپ و گفت با علیرضا سلطانشاهی نشستیم و درباره موضوعات و مطالب کتاب «یهودستیزی؛ واقعیت یا دستاویز سیاسی» گفتوگو کردیم.
در ادامه مشروح اولینقسمت از گفتوگو با اینپژوهشگر را میخوانیم؛
* آقای سلطانشاهی، کتاب «یهودستیزی» شما یکعنوان فرعی هم دارد؛ «واقعیت یا دستاویز سیاسی». کتاب را که میخوانیم احساس میکنیم مجموع یکسری مطالعات و منابع و یک اثر تجمیعی است. هم نظرات لوییس مارشالکو در «فاتحین جهانی» در آن است هم ورنر سومبارت در «یهودیان و حیات اقتصادی مدرن»؛ هم شلومو زند در «اختراع قوم یهود» و هم نظرات ایلان پاپه در «۱۰ غلط مشهور درباره اسرائیل» در کنار اینمطالب، تحلیلهای خود شما هم با نظرات اینافراد همراه بود.
صحبت را از اینجا شروع کنیم که در بحثهای مقدماتی کتاب یهودیت و صهیونیسم را از هم جدا میکنید. ولی تعدادی از پژوهشگران قائل به این نیستند و میگویند این دو با هم فرقی ندارند و یا اینکه صهونیسم دنباله یهودیت است. من هم موافق بخشی از صحبت شما هستم که یهودیت بحثی نژادی است و دینی نیست. در مطالعاتم به ایننتیجه رسیدهام که یهود یک گروه تبهکار و تروریست بین بنیاسرائیل است و یهودیان، اصلاً آدمهای دینداری نیستند، به آخرت کاری ندارند و همه اهدافشان دنیایی است. اما جایی از کتاب احساس کردم ایندو را از هم تفکیک میکنید. خودتان به جدایی یهودیت از صهیونیسم قائل هستید یا برداشت من اشتباه بوده است؟
وقتی از آقای یونس حمامی لالهزار به عنوان رهبر مذهبی یهودیان ایران سوال میشود اگر یکنفر بخواهد یهودی بشود، چه مکانیزمی وجود دارد؟ میگوید امکان ندارد. از او سوال میکنند «مگر شما دین نیستید؟ ممکن است کسی مطالعه کرده باشد و بخواهد یهودیت را بهعنوان مسیر مذهبی خود انتخاب کند!» ایشان میگوید این امکان در یهودیت وجود ندارد. یعنی قبل از اینکه بخواهید اعتقادی به نام یهودیت داشته باشید، باید از نظر نژادی یهودی باشید وقتی درباره فلسطین بهعنوان یکقضیه در سطح منطقه با ابعاد جهانیاش متمرکز میشوم، آن را ریشه در موجودیتی به نام رژیم صهیونیستی یا اسرائیل میبینم. اسرائیل، تحقّق جنبش ملی یهود یا صهیونیسم است. یعنی اگر بخواهیم از صهیونیسم تعریفی داشته باشیم، باید بگوییم جنبش ملی یهود است. بنابراین اگر کسی بخواهد نسبت به اینمساله، یکدید واقعی داشته باشد و قضیه فلسطین را ریشهیابی کند، باید سیر مطالعاتی را از اسرائیل و صهیونیسم طی کند تا به یهود برسد. خلاصه اینکه صهیونیسم برآمده از یهود است.
اما درباره اینکه یهود یا یهودیان یا یهودیت چه تعاریفی دارد و چه نگاهی به آن میشود نظرات مختلف است. زمانی هست که از زاویه مذهبی نگاه میکنیم و اینسوال را مطرح میکنیم که یهودیت در دنیای امروز، بیشتر به عنوان یک مذهب و دین دیده میشود یا یک قومیت؟ اگر بخواهیم از جهت دینی مورد توجه قرارش بدهیم، طبیعی است که یکی از ادیان مهم الهی است؛ منتهی براساس اعتقادات ما مسلمانان در سیر خودش تا امروز، درگیر یکسری اتفاقات شده که نهایتاً منجر به تحریفش شدهاند. یعنی تغییرات در این دین اینقدر زیاد است که نهتنها مسلمانها بلکه خود یهودیها هم اذعان دارند این، آن چیزی نیست که بوده است؛ از متون گرفته تا آداب و عقاید.
ولی اگر بخواهیم بهعنوان یک قومیت به آن نگاه کنیم، میبینیم الان بیشتر یهودیها، حتی یهودیهای ایران هم که به ظاهر ضدصهیونیسم هستند، این اعتقاد قومی را دارند. اگر اینگونه نگاه کنیم، داستان کمی متفاوت میشود. یعنی یهودیت قبل از آنکه اعتقادی برای نزدیکی پیروانش باشد، یک قومیت است که افراد را با خون و نژاد به هم متصل میکند. کمی صریحتر و شفافترش این است که وقتی از آقای یونس حمامی لالهزار بهعنوان رهبر مذهبی یهودیان ایران سوال میشود اگر یکنفر بخواهد یهودی بشود، چهمکانیزمی وجود دارد؟ میگوید امکان ندارد. از او سوال میکنند «مگر شما دین نیستید؟ ممکن است کسی مطالعه کرده باشد و بخواهد یهودیت را بهعنوان مسیر مذهبی خود انتخاب کند!» ایشان میگوید این امکان در یهودیت وجود ندارد. یعنی قبل از اینکه بخواهید اعتقادی به نام یهودیت داشته باشید، باید از نظر نژادی یهودی باشید.
* و خون یهودی در رگهای شما باشد!
بله و پدر و مادرتان یهودی باشند.
* بیشتر مادر.
بله. محوریت مادر است.
* یکنکته! ممکن است درباره یهودیت که صحبت میکنیم، بگویند یهودی خوب داریم یهودی بد داریم. ولی نظری وجود دارد که یهودی اصلاً خوب نیست. یهودی مفهوم بدی است. به نظرم همین دیدن یهودیت به عنوان دین، خلط مبحث است. ما در بهکارگیری واژهها، جایی میگوییم کلیمی، جایی میگوییم یهودی. کلیمی کیست؟ پیرو موسی کلیمالله! مسیحی یا عیسوی یا یسوعی کیست؟ پیرو عیسی روحالله.
در متون دینی خودمان در روایات و قرآن فرازهایی هست که اگر کسی فلانکار را بکند، در قیامت یهودی محشور میشود. خب وقتی دین ما اینهمه به احترام به ادیان دیگر تاکید میکند، چرا باید به یکدین دیگر توهین کند؟ کمی که جلوتر میرویم میبینیم یهودیت اصلاً دین نیست. نکته این است که بنی اسرائیل قومی است که میشود کلیمیها و پیروان موسی را در آن پیدا کرد. عبدالله شهبازی هم در کتابش «یهودیان و الیگارشی یهودی»، این را دارد که باید بین بنیاسرائیل و یهودیت تفکیک قائل شد. یهودیان چهکسانی هستند؟ یک گروه در بنیاسرائیل. بنیاسرائیل چه کسانی هستند؟ فرزندان یوسف پیامبر. و یهودیان چه کسانی هستند؟ فرزندان یهودا برادر بزرگتر یوسف.
اینجا خلط مبحث میشود و ما در محاوراتمان یهودیت را دین میبینیم. شما به نکته خوبی اشاره کردید. خود یهودیها اجازه ورود کسی به دایرهشان را نمیدهند. چون مساله را نژادی میبینند و فکر نمیکنم خودشان هم مدعی دینداری باشند. در ادامه بحث قصه تلمود را هم خواهیم داشت اما ما هم باید در واژگان خودمان تفکیک و تمایز صحیح داشته باشیم و تکلیفمان را روشن کنیم. چون یهودی نمیتواند چیز خوبی باشد. در ایران هم میگویند انجمن کلیمیان ایران. پیش از انقلاب هم تعدادی یهودی در ایران بودهاند که در پی مهاجرت به اسرائیل بودهاند.
در پاسخ به سوال اول، میخواستم به این برسم که یهود از صهیونیسم جدا هست یا نه. اگر سیر علمی را با پایه مطالعه و دانستن طی کنیم، میتوانیم جایگاه و شان هر چیزی را متوجه شویم. حضرت امام (ره) در اردیبهشت ۱۳۵۸ در دیدار با رهبران یهودی ایران ازجمله رهبر اصلیشان خاخام یدیدیا شوفط، میگوید «ما حساب جامعه یهودی را از صهیونیسم جدا میدانیم.» خب اینجمله خیلی مورد توجه است و در کارهای تبلیغی و رسانه برجسته میشود. ولی فرمایش حضرت امام ادامه دارد و فقط همینجمله نبوده است. ایشان میگوید ما آنیهودی را از صهیونیسم جدا میدانیم که پیرو حضرت موسی (ع) باشد و حضرت موسی اینگونه بود و آنگونه بود. ایشان میگوید ما آن یهودی را که پیرو واقعی شریعت موسی است، از جریان صهیونیسم جدا میدانیم ولی اگر آن یهودیتی نیست که واجد شرایط پیروی واقعی شریعت موسی باشد، میشود پیرو همانباوری که میگوییم در طول تاریخ دچار انحراف شده است. حضرت موسی و عیسی پیامبران الهی هستند که در قرآن به آنها اشاره شده است. آیا میتوانیم ادعا کنیم تمام پیروان امروز حضرت عیسی بر حقاند؟ نه. چون در طول تاریخ دچار انحراف شدند و تغییراتی در متون و دینشان ایجاد شده است.
اینبحث، تکلیف را روشن میکند. ما یهودیت را با چیزی که واقعاً بوده محک میزنیم؛ از طریق قرآن یا متون مورد اطمینان خودمان. اگر با آن نسخه اصلی منطبق بود، مثبت است. چون ادیان در مسیر هم هستند ولی آیا اینیهودیت امروز آن پیروی واقعی از شریعت موسی است؟ وقتی تطبیق میدهیم میبینیم مشکلاتی وجود دارد. جلوتر که میرویم، میبینیم کاملاً چیز متفاوتی است. تا اینکه میرسیم به اینجا که نقطه اتکای یهودیت، نژاد و قوم است که اصلاً مورد قبول ما نیست.
ما حقیقتاً یهود را از صهیونیسم جدا میدانیم ولی چیزی که واقعیت امروز است، چیز دیگری است.
شما یکنکته درباره واژههای کلیمی و یهودی گفتید. آقای محیط طباطبایی در یادداشتی که کمتر مورد توجه قرار گرفته، درباره قانون اساسی اول انقلاب و بندهای آن صحبتهایی دارد. ایشان میگوید ما چیزی را از قانون مشروطه به ارث بردهایم؛ یعنی جایگاه ادیان در مجلس شورای اسلامی. این، چیزی بود که ادامه پیدا کرد ولی مبنای منطقی ندارد. الان به طور رسمی ۲۵ هزار یهودی در ایران هستند ولی عملاً ۱۰ هزار نفر از آنها رای میدهند. نمیدانم امسال در انتخابات ریاست جمهوری چندنفرشان شرکت کردند. اما یکسال در انتخابات مجلس کلاً ۲ هزار نفرشان واجد شرایط بودند که تعدادیشان هم اصلاً رای نداده بودند.
زمانی برای خرید به یکمغازه رفته بودم. متوجه شدم فروشند از اقلیتهاست. گفتم شما اقلیت هستید؟ احساس کرد بدون هرگونه نشان متوجه اقلیتبودنش شدهام و خیلی صریح و شفاف گفت «ما کلیمی هستیم. یهودی نیستیم.» گفتم مگر فرقی میکنند؟ گفت «بله یهودیها از نوع بدش هستند و کلیمیها خوبش هستند.» با طرح اینمساله، خواستم مقایسهای بین شهروند ایرانی کنم که چه تعدادشان میتوانند یک نماینده به مجلس بفرستند. یهودیها با یک رای دو هزار نفری میتوانند نماینده به مجلس بفرستند. آقای طباطبایی میگفت از همین ابتدا بیایید تکلیفتان را با یکسری عبارات و کلمات مشخص کنید. یهودیت در طول تاریخ در ایران اسامی مختلفی داشته که بهکارگیریشان بهخاطر حسی بودهاند که دیگران نسبت به این قوم داشتهاند و این قوم هم در طول تاریخ مرتب خود را با عناوین و اسامی مختلف بازسازی میکرده که سوابق تاریخیاش را قطع کند. یهودیان در ایران موسوی، اسرائیلی، جهود، یهودی نامیده شدهاند. ایشان میگفت «واژه کلیمی هیچمبنایی در تاریخ ما ندارد و از کجا آمده است؟ نباید چنین عبارتی را در متونمان بیاوریم.» برای رعایت امانت تاریخی باید به اسامی واقعی اشاره کنیم. حداقلش یهودی است و کلیمی مبنایی ندارد. این را از این جهت گفتم که ما را دچار اشتباه میکند و تردیدی را هم در شناخت اینمبحث ایجاد میکند. یعنی اگر کسی آنسیر (مطالعاتی) را نداند، ممکن است دچار اشتباه شود.
زمانی برای خرید به یکمغازه رفته بودم. متوجه شدم فروشند از اقلیتهاست. گفتم شما اقلیت هستید؟ احساس کرد بدون هرگونه نشان متوجه اقلیتبودنش شدهام و خیلی صریح و شفاف گفت «ما کلیمی هستیم. یهودی نیستیم.» گفتم مگر فرقی میکنند؟ گفت «بله یهودیها از نوع بدش هستند و کلیمیها خوبش هستند.» یعنی اینانگاره حتی در ذهن خودشان هم هست و رویش کار میکنند. حواسشان هست و دنبال این هستند که تا میتوانند آن ذهنیتهای تاریخی را برطرف کنند.
درباره اینکه یهودیت واقعاً مذموم هست یا نه، باید بنا را بر تطبیق معیارهای اسلامی و انسانی بگذاریم. یعنی نمیشود اینها را به کل رد کنیم. تجربه تاریخی و بعضی از متون ازجمله قرآن، واقعیتهایی را از نحوه عملکرد اینها نشانمان میدهند که تا حدی تکلیف را مشخص میکنند. مثلاً در قرآن بیش از ۱۲۰ بار اسم حضرت موسی (ع) آمده است. بنا بر نظر بسیاری از مفسرین، بیش از یکسوم قرآن، درباره بنی اسرائیل و قوم یهود است. در نهجالفصاحه بخشی مربوط به یهود است که در آن پیامبر فرموده اگر ۱۰ یهودی به من ایمان میآوردند، همه یهودیت به من ایمان میآوردند. اینها قطعاتی هستند که وقتی کنار هم قرارشان میدهیم، برای برخوردمان نسبت به یهودیهای فعلی یک توجه ویژهای به ما میدهند که حواست باشد با چهکسی طرف هستی! قرآن درباره اینگروه عمدتاً اینتعبیرات را به کار برده و روایت دینی هم اینگونه با آنها برخورد کرده و تاریخشان هم این است. ولی آیا اینها دلیل میشود اگر امروز با یک شهروند یهودی طرف شدم، با او برخورد بدی داشته باشم؟ ممکن است همین یهودی واجد آن شرایط نباشد و آنتاریخ را قبول نکند و بگوید من خودم به یهودیت انتقاد دارم. کما اینکه در خود اسرائیل که مهد ظلم و آخرِ انحراف از اخلاق انسانی است، گیدئون لوی را داریم که ستوننویس روزنامه ها آرتص است و اتفاقات غزه را جنایت جنگی و سران رژیم اسراییل را جنایتکار میداند. یا مثلاً بنیموریس را داریم که نسبت به نسلکشی سال ۱۹۴۸ اذعان دارد یا همین ایلان پاپه که شما گفتید. اینها میگویند ما (اسرائیلیها) یکپاکسازی قومی انجام دادهایم. یا همین شلومو ساند. اینها خطاب به اسرائیلیها میگویند این آن چیزی نبود که وعده داده بودید!
* ولی یک جای کار اینافراد هم میلنگد. از اصل و اساس آن کشور موعود را قبول دارند.
خب ما یک اعتقادی داریم که با آن، با صهیونیسم مواجه میشویم ولی اینافراد به طور صد در صدی با اعتقاد ما منطبق نیستند. مثلاً موشه منوهین میگوید «آقا ما قرار بود دولت صهیونیستی تشکیل بدهیم ولی آیا بنا بود اینطور کشتار کنیم؟»
نگاه ما با آنها کاملاً منطبق نیست ولی وجود افرادی مثل اسرائیل شاهاک در کتاب تاریخ مذهب یهود که تعریف خوب و جامعی از نژادپرستی یهودیها داده، نشان میدهد مقداری معیارهای انسانی را در نگاهشان لحاظ میکنند. با نگاه مذهبی و دینی نمیگوییم ولی او معیارهای انسانی را مد نظر قرار داده و میگوید رفتار اسرائیلیها با استانداردهای معمول انسانبودن منطبق نیست.
میخواهم بگویم ما، هم باید حواسمان به منابع و متونی که خودمان داریم باشد؛ به عنوان منابع قابل اطمینان صد در صدی. در قرآن نمیشود تردید کرد. قرآن از یهودیها بهعنوان پیمانشکن، رباخوار، پیامبرکش…
* و حزب شیطان…
… نام میبرد و اینصفات را برایمان ردیف میکند و در بیش از یکسوم قرآن هم، صحبت از اینهاست که چهبلایی سر موسی و پیامبران آوردند…
* بزرگترین دشمنان پیامبر (ص) هم همین قوم (یهود) بودند. در گذر تاریخ هم که نگاه میکنیم، همین یهود هستند که پیامبران الهی را میکشتند. گویی با جریان حق عناد دارند و نمیخواهند بگذارند مسیر طبیعی هدایت الهی پیامبران طی شود و هرجا پیامبران هستند، اینها هم مقابلشان هستند. از پیامبران الهی که صحبت کردید، یاد کتاب «موسی و یکتاپرستی» فروید افتادم. متاسفانه عموم مردم و اطرافیان خودمان مطالعه ندارد و به قول شما اگر سیر مطالعه نداشته باشند از حقیقت غفلت میکنند. بعد از ترور شهید اسماعیل هنیه، جوانی از من پرسید هنیه خوب بود یا اسرائیل؟
کمی پیشتر با دوستی صحبت میکردم و صحبت این شد که فروید یهودی است. خب او که اصلاً اعتقادی به خدا و دین و مذهب ندارد. ولی یهودی است. در کتابش هم پنبه خدا را میزند و میگوید برای تسلای آدمها درست شده و به اینجا میرسد که موسی هم پیامبر نیست. بلکه یک اسطوره است. موسی کسی است که قوم یهود را نجات، و آنها را از دریا عبور داده است. او اسطوره یهود است نه پیامبرشان. از طرف خدا هم نیامده بوده است. در محاورات عمومی مردم به اشتباه فکر میکنند فرد یهودی، موسی را قبول دارد و پیرو اوست. در حالیکه او را بهعنوان پیامبر قبول ندارد.
اما شما در کتابتان اشاره کردهاید ریشه اولیه یهودستیزی در اسلام نیست. بلکه در مسیحیت و اروپای مسیحی است. از کارل مارکس، داستایفسکی، تورگینیف و دیگر نویسندگانی هم که علیه یهودیها نوشتهاند، نام بردهاید…
ویلیام شکسپیر…
* بله و چارلز دیکنز با رمان «اولیور توییست» اش. در داستانهای ایننویسندگان، یهودیت چهره منفوری است. شکسپیر هم «تاجر ونیزی» را دارد که شخصیت شایلاک در آن، منفور و منفی است. در «اولیور توییست» هم شخصیت فیگین را داریم که آخر داستان هم اعدام میشود.
چون ما عموماً به روایات و قرآن ارجاع میدهیم، تصور میشود ریشه یهودستیزی در اسلام و دین ماست. در حالی که خیلی قبلتر از اسلام پایهاش گذاشته شده است.
من اصرار دارم درباره یهودستیزی ایننکته حتماً لحاظ شود که ما خودمان نگاهمان کاملاً منصفانه باشد. یعنی در حین اینکه اینهمه منبع و تاریخ را بهعنوان مرجع داریم، باز هم با مساله واقعی منطقی و مستند برخوردیم کنیم. مثلاً یکی از مواردی که در تاریخ یهودستیزی وجود دارد، خون برای فطیر مقدس است. در اینباره گفته میشود یهودیان در اعیاد پسح، خون را در فطیر یا خمیری میریزند و استفاده میکنند. کسی از من پرسید «شما خودتان این را قبول دارید و معتقدید یهودیها اینکار را میکنند؟» گفتم حقیقش هنوز به ایننتیجه نرسیدهام که اینکار را میکنند. پرسید پس چرا در کتابتان ذکرش کردهاید؟ گفتم برای اینکه یکی از دلایل اصلی یهودستیزی است. در گاهشمار آنتی سمیتیسم یا همان یهودستیزی، که بینالمللی است، چندبار از بلاد لیبل (Blood Libel) بهعنوان یکی از دلایل اصلی یهودستیزی یاد شده است. من هم بهعنوان محقق میبینم ذکر شده در اینتاریخ، آنتاریخ و فلانتاریخ وقایع یهودستیزی در اینممالک رخ داده است. علتش چه بوده است؟ همین اتهام خون.
خود یهودیها در ورژن قدیمی دایره المعارف جوداییکا (الان دو گونه از آن وجود دارد ۲۲ جلدی و ۱۹ جلدی) تصاویر بلادلیبل را آوردهاند؛ اینکه یکپسر نابالغ غیریهودی را روی میز خواباندهاند و اشیای نوک تیز را در بدنش…
* مسیحی!
فرقی نمیکند. باید غیر یهودی باشد.
* عموماً هم پسر است. دختر نیست.
بله. جزو شرایطشان این است که باید پسر غیربالغ غیریهودی باشد. روی میز است و اشیای نوک تیز را در بدنش فرو میکنند بدون اینکه مرده باشد. میگویند باید زنده باشد، نه مرده. همینمساله در جوداییکا که خود اسراییل منتشر کرده، آمده است.
یهودیها با سیطره رسانهای و تبلیغاتیشان بهسرعت هر حرف حقی را تخطئه و به اشکال مختلف با آن برخورد میکنند که یک تصویر غیر موجه از آن به افکار عمومی برسد. روی همینحساب باید توجه کنیم هر حرفی میزنیم، محکم و مستدل باشد و هر حرفمان بدون دخیل کردن احساسات واقعی و با سند مطرح شود.
خانم هما سرشار بعد از طوفان الاقصی در مصاحبهای گفت «ما قبل از انقلاب در ایران احساس کردیم اینجا هیچ مشکلی نداریم و میتوانیم با آرامش زندگی کنیم. اما وقتی انقلاب شد در دنیا جایی را امنتر از آمریکا ندیدیم و گفتیم اینجا آخرش است و دیگر مهاجرت نمیکنیم. ولی الان به ایننتیجه رسیدهایم که در آمریکا هم نمیشود!» دقت کنید! یهودیان هرگونه استفاده و تمتعی که لازم است از هر نقطهای از دنیا میبرند و کوچکترین تعرضی را یهودستیزی را تلقی میکنند دوم اینکه در اینکتاب (یهودستیزی؛ واقعیت یا دستاویز سیاسی) اصرارم بر این است بگویم یهودیها همیشه راحت و آسان از کنار ریشههای یهودستیزی و ریشهیابی اینمساله عبور میکنند. هیچوقت به داستان اصلی نمیپردازند و نمیگویند یهودستیزی پیش از اینکه به غیریهودیها مرتبط باشد، به خود یهودیها و اعتقاد و رفتارشان مربوط است؛ به اینکه شما نسبت به غیریهودیها چه نگاهی دارید. توصیه میکنم تمام مخاطبان اینگفتگو، کتاب تاریخ یهود اثر اسرائیل شاهاک را بخوانند تا بدانند یهودیت منحرف از شریعت حضرت موسی، به چه نحو انسانها را به دو دسته یهودی و غیریهودی تقسیم میکند. ایننگاه غیریهودیها را گوییمخطاب میکند و شان و منزلتشان را پایین میآورد. خب این اعتقاد در هیچجای جهان پذیرفته نیست که دو نوع انسان داریم؛ انسان واقعی یهودی است و انسان غیرواقعی گوییم. این بحث، از لحاظ اعتقادی. اما از لحاظ رفتاری، اتفاقاتی در طول تاریخ رخ داده که هرکس مطالعهشان کند متوجه میشود ماجرا چیست. امروز دیگر نسخه واضح و آشکارش در فلسطین اتفاق میافتد که بهراحتی انسان میکشند و به هیچعنوان هم….
* عذاب وجدان نمیگیرند.
و خیلی جالب است. دو سازمان بینالمللی داریم که رفتار یهودستیزانه را در دنیا رصد میکنند؛ «سیمون ویزنتال» و «لیکرال». یعنی هرجا اقدام یهودستیزانه رخ داده باشد سریع روی سایتشان اعلام میکنند که در فلان شهر و کشور ایناتفاق افتاد. ایندو، سازمانهای خیلی مطرح و بزرگی هستند و میخواهند اینتلقی را در ذهن جهانیان ایجاد کنند که ما کلی مخالف داریم و همیشه تحت ظلم بودهایم. حالا وقتی نمونههایشان را بررسی کنیم، میبینیم مقداری زباله روی یکسنگ قبر یهودی ریخته شده است. یا یک سنگ قبر را شکستهاند. یا مثلاً یکنفر در خیابان به یک یهودی حرفی زده است.
در دنیا، در طول روز چندکشته یهودی داریم که اینموارد را بهعنوان رفتارهای یهودستیزانه مطرح میکنند؟ اصلاً داریم؟ ولی کرور کرور مسلمان کشته میشود و انگار نه انگار! نه سازمان ملل، نه قدرتها و نه خیلی از کشورها اصلاً توجه ندارند. آمریکا ممکن است از نظر مبنایی دارای آن نگاه انسان یهودی و غیریهودی نباشد، ولی عملاً آن را تایید میکند. چیزی که عملاً در جریان است، این است که اگر کودکی که در غزه کشته شود آدم نیست ولی اگر در یک نقطه از دنیا به یک یهودی نگاه چپ شود، غیر قابل تحمل و از مصادیق یهودستیزی است و باید با آن برخورد شود.
در آمریکا پیش از طوفان الاقصی اعلام شد شاهد رفتارهای یهودستیزانه هستیم و در دوران ریاستجمهوری جو بایدن گفتند قانون راهبردی مبارزه با یهودستیزی را در کنگره تصویب میکنیم. اینمبارزه با یهودستیزی از همینجنس است که گفتیم. یعنی ممکن است سنگ قبری شکسته شده یا فحش و ناسزایی به یک یهودی داده شده باشد که دولت آمریکا در پی تصویب اینقانون برآمده است.
خانم هما سرشار (که از یکخانواده یهودی در شیراز متولد شده) بعد از طوفان الاقصی در مصاحبهای گفت «ما قبل از انقلاب در ایران احساس کردیم اینجا هیچ مشکلی نداریم و میتوانیم با آرامش زندگی کنیم. اما وقتی انقلاب شد در دنیا جایی را امنتر از آمریکا ندیدیم و گفتیم اینجا آخرش است و دیگر مهاجرت نمیکنیم. ولی الان به ایننتیجه رسیدهایم که در آمریکا هم نمیشود!» دقت کنید! یهودیان هرگونه استفاده و تمتعی که لازم است از هر نقطهای از دنیا میبرند و کوچکترین تعرضی را یهودستیزی را تلقی میکنند و هیچراهی ندارند جز اینکه آنجا را قابل زندگی ندانند و مهاجرت کنند. دیگران را هم همیشه بدهکار و خودشان را طبکار و موجه میدانند. گلدا مایر گفت بعد از هولوکاست هر اقدامی برای حفظ موجودیت یهود موجه است.
ادامه