به گزارش خبر فوری، ناصر حجازی اسطوره ای بود که این روزها بیشتر از همیشه جای خالی او را حس می کنیم.
به قول علی کریمی در حالی که فضای فوتبال را ریاکاری و تظاهر مسموم کرده و در روزگارانی که نوکرم و چاکرمهای مصنوعی و مصلحتی همه جا رایج شده است، ناصر حجازی را باید اسطورهای با شخصیت، چهرهای یکرنگ و استثنایی در این فوتبال به حساب آوریم.
گلر خوشتیپ استقلال و تیم ملی آخرین دیدار ملیاش را در سال ۱۳۵۹ مقابل کویت انجام داد و مدتی بعد با قانونی عجیب، او و یک نسل طلایی از فوتبال ایران کنار گذاشته شدند.
قانون عجیب معروف به «۲۷سالهها» [و بهروایتی ۲۹سالهها] توسط سازمان تربیت بدنی وقت ابلاغ شد. این قانون از حضور بازیکنان ۲۷ساله و بیشتر در تیم ملی جلوگیری میکرد و بسیاری بر این باورند که آن قانون تنها برای کنار گذاشتن ناصر حجازی که دقیقاً در آن زمان ۲۹ساله بود، تدوین شد.
حجازی در بین مردم، ورزشکاری محبوب بود و خیلی زود وارد دنیای مربیگری شد. همراه استقلال افتخارات متعددی کسب کرد و هر روز بر میزان محبوبیتش اضافه شد، اما مجدداً از فوتبال ایران رانده شد و به مربیگری در هند و بنگلادش پرداخت.
در آخرین روزهای عمرش، وقتی از او درباره مربیگری در شرق آسیا سؤال میکردند، با بغض میگفت: «شما حتی یک ساعت زندگی در آنجا را نمیتوانید تحمل کنید، اما من مجبور بودم.»
همیشه انتهای قصه تلخ است. انتهای قصهٔ کشف بزرگ ارسطو هم تلخ بود. آقای جنتلمن مدتها درگیر بیماری سرطان ریه بود و سرانجام بعد از ۱۸ ماه کلنجار رفتن با سرطان، بیماری او را از پا درآورد. در حالتی که سخت درگیر سرطان بود، برای آخرین بار به ورزشگاه رفت تا دیدار تیم محبوبش، استقلال، را تماشا کند، اما در حین تماشای بازی بیهوش شد و به کما رفت و در نهایت، روز دوم خرداد ۱۳۹۰، به خواب ابدی فرو رفت.
ناصر حجازی که تمام سهمش از فوتبال شد قرار گرفتن نامش روی کمپ باشگاه استقلال و یک خیابان در غرب تهران، در پایان راه به آرزویش رسید: در زمین فوتبال و ایستاده چشمهایش را بست.
در این ویدئو مروری داریم بر دلایل اسطوره شدن ناصر حجازی.